English    Türkçe    فارسی   

1
2852-2861

  • بلکه از دجله چو واقف آمدی ** آن سبو را بر سر سنگی زدی‌‌
  • قبول کردن خلیفه هدیه را و عطا فرمودن با کمال بی‌‌نیازی از آن هدیه و از آن سبو
  • چون خلیفه دید و احوالش شنید ** آن سبو را پر ز زر کرد و مزید
  • آن عرب را کرد از فاقه خلاص ** داد بخششها و خلعتهای خاص‌‌
  • کاین سبو پر زر به دست او دهید ** چون که واگردد سوی دجله‌‌ش برید 2855
  • از ره خشک آمده ست و از سفر ** از ره آبش بود نزدیکتر
  • چون به کشتی درنشست و دجله دید ** سجده می‌‌کرد از حیا و می‌‌خمید
  • کای عجب لطف این شه وهاب را ** وین عجبتر کو ستد آن آب را
  • چون پذیرفت از من آن دریای جود ** آن چنان نقد دغل را زود زود
  • کل عالم را سبو دان ای پسر ** کاو بود از علم و خوبی تا به سر 2860
  • قطره‌‌ای از دجله‌‌ی خوبی اوست ** کان نمی‌‌گنجد ز پری زیر پوست‌‌