English    Türkçe    فارسی   

1
2876-2885

  • آلت اشکار خود جز سگ مدان ** کمترک انداز سگ را استخوان‌‌
  • ز آن که سگ چون سیر شد سرکش شود ** کی سوی صید و شکار خوش دود
  • آن عرب را بی‌‌نوایی می‌‌کشید ** تا بدان درگاه و آن دولت رسید
  • در حکایت گفته‌‌ایم احسان شاه ** در حق آن بی‌‌نوای بی‌‌پناه‌‌
  • هر چه گوید مرد عاشق بوی عشق ** از دهانش می‌‌جهد در کوی عشق‌‌ 2880
  • گر بگوید فقه فقر آید همه ** بوی فقر آید از آن خوش دمدمه‌‌
  • ور بگوید کفر دارد بوی دین ** ور به شک گوید شکش گردد یقین‌‌
  • کف کژ کز بحر صدقی خاسته است ** اصل صاف آن فرع را آراسته است‌‌
  • آن کفش را صافی و محقوق دان ** همچو دشنام لب معشوق دان‌‌
  • گشته آن دشنام نامطلوب او ** خوش ز بهر عارض محبوب او 2885