English    Türkçe    فارسی   

1
2880-2889

  • هر چه گوید مرد عاشق بوی عشق ** از دهانش می‌‌جهد در کوی عشق‌‌ 2880
  • گر بگوید فقه فقر آید همه ** بوی فقر آید از آن خوش دمدمه‌‌
  • ور بگوید کفر دارد بوی دین ** ور به شک گوید شکش گردد یقین‌‌
  • کف کژ کز بحر صدقی خاسته است ** اصل صاف آن فرع را آراسته است‌‌
  • آن کفش را صافی و محقوق دان ** همچو دشنام لب معشوق دان‌‌
  • گشته آن دشنام نامطلوب او ** خوش ز بهر عارض محبوب او 2885
  • گر بگوید کژ نماید راستی ** ای کژی که راست را آراستی‌‌
  • از شکر گر شکل نانی می‌‌پزی ** طعم قند آید نه نان چون می‌‌مزی‌‌
  • ور بیابد مومنی زرین وثن ** کی هلد آن را برای هر شمن‌‌
  • بلکه گیرد اندر آتش افکند ** صورت عاریتش را بشکند