English    Türkçe    فارسی   

1
2884-2893

  • آن کفش را صافی و محقوق دان ** همچو دشنام لب معشوق دان‌‌
  • گشته آن دشنام نامطلوب او ** خوش ز بهر عارض محبوب او 2885
  • گر بگوید کژ نماید راستی ** ای کژی که راست را آراستی‌‌
  • از شکر گر شکل نانی می‌‌پزی ** طعم قند آید نه نان چون می‌‌مزی‌‌
  • ور بیابد مومنی زرین وثن ** کی هلد آن را برای هر شمن‌‌
  • بلکه گیرد اندر آتش افکند ** صورت عاریتش را بشکند
  • تا نماند بر ذهب شکل وثن ** ز آن که صورت مانع است و راه زن‌‌ 2890
  • ذات زرش ذات ربانیت است ** نقش بت بر نقد زر عاریت است‌‌
  • بهر کیکی تو گلیمی را مسوز ** وز صداع هر مگس مگذار روز
  • بت پرستی چون بمانی در صور ** صورتش بگذار و در معنی نگر