English    Türkçe    فارسی   

1
310-319

  • قلعه ویران کرد و از کافر ستد ** بعد از آن بر ساختش صد برج و سد 310
  • کار بی‌‌چون را که کیفیت نهد ** این که گفتم هم ضرورت می‌‌دهد
  • گه چنین بنماید و گه ضد این ** جز که حیرانی نباشد کار دین‌‌
  • نی چنان حیران که پشتش سوی اوست ** بل چنین حیران و غرق و مست دوست‌‌
  • آن یکی را روی او شد سوی دوست ** و آن یکی را روی او خود روی دوست‌‌
  • روی هر یک می‌‌نگر می‌‌دار پاس ** بو که گردی تو ز خدمت رو شناس‌‌ 315
  • چون بسی ابلیس آدم روی هست ** پس به هر دستی نشاید داد دست‌‌
  • ز انکه صیاد آورد بانگ صفیر ** تا فریبد مرغ را آن مرغ گیر
  • بشنود آن مرغ بانگ جنس خویش ** از هوا آید بیابد دام و نیش‌‌
  • حرف درویشان بدزدد مرد دون ** تا بخواند بر سلیمی ز ان فسون‌‌