English    Türkçe    فارسی   

1
3141-3150

  • هر شکار و هر کراماتی که هست ** از برای بندگان آن شه است‌‌
  • نیست شه را طمع بهر خلق ساخت ** این همه دولت خنک آن کاو شناخت‌‌
  • آن که دولت آفرید و دو سرا ** ملک دولتها چه کار آید و را
  • پیش سبحان بس نگه دارید دل ** تا نگردید از گمان بد خجل‌‌
  • کاو ببیند سر و فکر و جستجو ** همچو اندر شیر خالص تار مو 3145
  • آن که او بی‌‌نقش ساده سینه شد ** نقشهای غیب را آیینه شد
  • سر ما را بی‌‌گمان موقن شود ** ز آن که مومن آینه‌‌ی مومن شود
  • چون زند او نقد ما را بر محک ** پس یقین را باز داند او ز شک‌‌
  • چون شود جانش محک نقدها ** پس ببیند قلب را و قلب را
  • نشاندن پادشاهان صوفیان عارف را پیش روی خویش تا چشمشان بدیشان روشن شود
  • پادشاهان را چنان عادت بود ** این شنیده باشی ار یادت بود 3150