English    Türkçe    فارسی   

1
3212-3221

  • هر که نقص خویش را دید و شناخت ** اندر استکمال خود ده اسبه تاخت‌‌
  • ز آن نمی‌‌پرد به سوی ذو الجلال ** کاو گمانی می‌‌برد خود را کمال‌‌
  • علتی بدتر ز پندار کمال ** نیست اندر جان تو ای ذو دلال‌‌
  • از دل و از دیده‌‌ات بس خون رود ** تا ز تو این معجبی بیرون رود 3215
  • علت ابلیس انا خیری بده ست ** وین مرض در نفس هر مخلوق هست‌‌
  • گر چه خود را بس شکسته بیند او ** آب صافی دان و سرگین زیر جو
  • چون بشوراند ترا در امتحان ** آب سرگین رنگ گردد در زمان‌‌
  • در تگ جو هست سرگین ای فتی ** گر چه جو صافی نماید مر ترا
  • هست پیر راه دان پر فطن ** باغهای نفس کل را جوی کن‌‌ 3220
  • جوی خود را کی تواند پاک کرد ** نافع از علم خدا شد علم مرد