English    Türkçe    فارسی   

1
3380-3389

  • چون نبودش صبر می‌‌پیچید او ** کاین سگ زن روسپی حیز کو 3380
  • تا بریزم بر وی آن چه گفته بود ** کان زمان شیر ضمیرم خفته بود
  • چون عیادت بهر دل آرامی است ** این عیادت نیست دشمن کامی است‌‌
  • تا ببیند دشمن خود را نزار ** تا بگیرد خاطر زشتش قرار
  • بس کسان کایشان ز طاعت گمره‌‌اند ** دل به رضوان و ثواب آن دهند
  • خود حقیقت معصیت باشد خفی ** بس کدر کان را تو پنداری صفی‌‌ 3385
  • همچو آن کر که همی‌‌پنداشته ست ** کو نکویی کرد و آن بر عکس جست‌‌
  • او نشسته خوش که خدمت کرده‌‌ام ** حق همسایه به جا آورده‌‌ام‌‌
  • بهر خود او آتشی افروخته ست ** در دل رنجور و خود را سوخته ست‌‌
  • فاتقوا النار التی أوقدتم ** إنکم فی المعصیة ازددتم‌‌