-
گفت ای شه گوش و دستم را ببر ** بینیام بشکاف و لب در حکم مر
- “O king,” said he, “cut off my ears and hands, rip my nose and lips by bitter (cruel) decree;
-
بعد از آن در زیر دار آور مرا ** تا بخواهد یک شفاعتگر مرا 345
- Then bring me under the gallows, that an intercessor may plead for me.
-
بر منادی گاه کن این کار تو ** بر سر راهی که باشد چار سو
- Do this deed in the place for (public) proclamation, on a highway where roads run in four directions.
-
آن گهم از خود بران تا شهر دور ** تا در اندازم در ایشان شر و شور
- Then banish me from thy presence to a distant land, that I may cast mischief and confusion amongst them.
-
تلبیس وزیر با نصارا
- How the vizier brought the Christians into doubt and perplexity.
-
پس بگویم من به سر نصرانیام ** ای خدای راز دان میدانیام
- Then I will say (to them), ‘I am secretly a Christian. O God who knowest (all) things hidden, Thou knowest me.
-
شاه واقف گشت از ایمان من ** وز تعصب کرد قصد جان من
- The king was informed of my (Christian) faith and from bigotry sought to take my life.
-
خواستم تا دین ز شه پنهان کنم ** آن که دین اوست ظاهر آن کنم 350
- I wished to hide my religion from the king and profess his religion,
-
شاه بویی برد از اسرار من ** متهم شد پیش شه گفتار من
- (But) the king got a scent of my inmost beliefs, and my words were suspected (when I stood) before the king.
-
گفت گفت تو چو در نان سوزن است ** از دل من تا دل تو روزن است
- He said, “Your words are like a needle in bread (specious but pernicious); there is a window between my heart and yours.
-
من از آن روزن بدیدم حال تو ** حال تو دیدم ننوشم قال تو
- Through that window I have seen your (real) state: I see your state and will not heed your words.”