English    Türkçe    فارسی   

1
3569-3578

  • دل بخواهد پا در آید زو به رقص ** یا گریزد سوی افزونی ز نقص‌‌
  • دل بخواهد دست آید در حساب ** با اصابع تا نویسد او کتاب‌‌ 3570
  • دست در دست نهانی مانده است ** او درون تن را برون بنشانده است‌‌
  • گر بخواهد بر عدو ماری شود ** ور بخواهد بر ولی یاری شود
  • ور بخواهد کفچه‌‌ای در خوردنی ** ور بخواهد همچو گرز ده منی‌‌
  • دل چه می‌‌گوید بدیشان ای عجب ** طرفه وصلت طرفه پنهانی سبب‌‌
  • دل مگر مهر سلیمان یافته ست ** که مهار پنج حس بر تافته ست‌‌ 3575
  • پنج حسی از برون میسور او ** پنج حسی از درون مأمور او
  • ده حس است و هفت اندام و دگر ** آن چه اندر گفت ناید می‌‌شمر
  • چون سلیمانی دلا در مهتری ** بر پری و دیو زن انگشتری‌‌