English    Türkçe    فارسی   

1
3572-3581

  • گر بخواهد بر عدو ماری شود ** ور بخواهد بر ولی یاری شود
  • ور بخواهد کفچه‌‌ای در خوردنی ** ور بخواهد همچو گرز ده منی‌‌
  • دل چه می‌‌گوید بدیشان ای عجب ** طرفه وصلت طرفه پنهانی سبب‌‌
  • دل مگر مهر سلیمان یافته ست ** که مهار پنج حس بر تافته ست‌‌ 3575
  • پنج حسی از برون میسور او ** پنج حسی از درون مأمور او
  • ده حس است و هفت اندام و دگر ** آن چه اندر گفت ناید می‌‌شمر
  • چون سلیمانی دلا در مهتری ** بر پری و دیو زن انگشتری‌‌
  • گر در این ملکت بری باشی ز ریو ** خاتم از دست تو نستاند سه دیو
  • بعد از آن عالم بگیرد اسم تو ** دو جهان محکوم تو چون جسم تو 3580
  • ور ز دستت دیو خاتم را ببرد ** پادشاهی فوت شد بختت بمرد