English    Türkçe    فارسی   

1
3676-3685

  • آن جلود و آن عظام ریخته ** فارسان گشته غبار انگیخته‌‌
  • حمله آرند از عدم سوی وجود ** در قیامت هم شکور و هم کنود
  • سر چه می‌‌پیچی کنی نادیده‌‌ای ** در عدم ز اول نه سرپیچیده‌‌ای‌‌
  • در عدم افشرده بودی پای خویش ** که مرا که بر کند از جای خویش‌‌
  • می‌‌نبینی صنع ربانیت را ** که کشید او موی پیشانیت را 3680
  • تا کشیدت اندر این انواع حال ** که نبودت در گمان و در خیال‌‌
  • آن عدم او را هماره بنده است ** کار کن دیوا سلیمان زنده است‌‌
  • دیو می‌‌سازد جفان کالجواب ** زهره نی تا دفع گوید یا جواب‌‌
  • خویش را بین چون همی‌‌لرزی ز بیم ** مر عدم را نیز لرزان دان مقیم‌‌
  • ور تو دست اندر مناصب می‌‌زنی ** هم ز ترس است آن که جانی می‌‌کنی‌‌ 3685