English    Türkçe    فارسی   

1
3845-3854

  • گفت پیغمبر به گوش چاکرم ** کاو برد روزی ز گردن این سرم‌‌ 3845
  • کرد آگه آن رسول از وحی دوست ** که هلاکم عاقبت بر دست اوست‌‌
  • او همی‌‌گوید بکش پیشین مرا ** تا نیاید از من این منکر خطا
  • من همی‌‌گویم چو مرگ من ز تست ** با قضا من چون توانم حیله جست‌‌
  • او همی‌‌افتد به پیشم کای کریم ** مر مرا کن از برای حق دو نیم‌‌
  • تا نیاید بر من این انجام بد ** تا نسوزد جان من بر جان خود 3850
  • من همی‌‌گویم برو جف القلم ** ز آن قلم بس سر نگون گردد علم‌‌
  • هیچ بغضی نیست در جانم ز تو ** ز آن که این را من نمی‌‌دانم ز تو
  • آلت حقی تو فاعل دست حق ** چون زنم بر آلت حق طعن و دق‌‌
  • گفت او پس آن قصاص از بهر چیست ** گفت هم از حق و آن سر خفی است‌‌