English    Türkçe    فارسی   

1
3848-3857

  • من همی‌‌گویم چو مرگ من ز تست ** با قضا من چون توانم حیله جست‌‌
  • او همی‌‌افتد به پیشم کای کریم ** مر مرا کن از برای حق دو نیم‌‌
  • تا نیاید بر من این انجام بد ** تا نسوزد جان من بر جان خود 3850
  • من همی‌‌گویم برو جف القلم ** ز آن قلم بس سر نگون گردد علم‌‌
  • هیچ بغضی نیست در جانم ز تو ** ز آن که این را من نمی‌‌دانم ز تو
  • آلت حقی تو فاعل دست حق ** چون زنم بر آلت حق طعن و دق‌‌
  • گفت او پس آن قصاص از بهر چیست ** گفت هم از حق و آن سر خفی است‌‌
  • گر کند بر فعل خود او اعتراض ** ز اعتراض خود برویاند ریاض‌‌ 3855
  • اعتراض او را رسد بر فعل خود ** ز آن که در قهر است و در لطف او احد
  • اندر این شهر حوادث میر اوست ** در ممالک مالک تدبیر اوست‌‌