English    Türkçe    فارسی   

1
3875-3884

  • حلق ثالث زاید و تیمار او ** شربت حق باشد و انوار او 3875
  • حلق ببریده خورد شربت ولی ** حلق از لا رسته مرده در بلی‌‌
  • بس کن ای دون همت کوته بنان ** تا کی‌‌ات باشد حیات جان به نان‌‌
  • ز آن نداری میوه‌‌ای مانند بید ** کآبرو بردی پی نان سپید
  • گر ندارد صبر زین نان جان حس ** کیمیا را گیر و زر گردان تو مس‌‌
  • جامه شویی کرد خواهی ای فلان ** رو مگردان از محله‌‌ی گازران‌‌ 3880
  • گر چه نان بشکست مر روزه‌‌ی ترا ** در شکسته بند پیچ و برتر آ
  • چون شکسته بند آمد دست او ** پس رفو باشد یقین اشکست او
  • گر تو آن را بشکنی گوید بیا ** تو درستش کن نداری دست و پا
  • پس شکستن حق او باشد که او ** مر شکسته گشته را داند رفو