English    Türkçe    فارسی   

1
3941-3950

  • یک سر مو از تو نتواند برید ** چون قلم بر تو چنان خطی کشید
  • لیک بی‌‌غم شو شفیع تو منم ** خواجه‌‌ی روحم نه مملوک تنم‌‌
  • پیش من این تن ندارد قیمتی ** بی‌‌تن خویشم فتی ابن الفتی‌‌
  • خنجر و شمشیر شد ریحان من ** مرگ من شد بزم و نرگسدان من‌‌
  • آن که او تن را بدین سان پی کند ** حرص میری و خلافت کی کند 3945
  • ز آن به ظاهر کوشد اندر جاه و حکم ** تا امیران را نماید راه و حکم‌‌
  • تا امیری را دهد جانی دگر ** تا دهد نخل خلافت را ثمر
  • بیان آن که فتح طلبیدن پیغامبر علیه السلام مکه را و غیر مکه را بجهت دوستی ملک دنیا نبود چون فرموده است که الدنیا جیفه بلکه به امر بود
  • جهد پیغمبر به فتح مکه هم ** کی بود در حب دنیا متهم‌‌
  • آن که او از مخزن هفت آسمان ** چشم و دل بر بست روز امتحان‌‌
  • از پی نظاره‌‌ی او حور و جان ** پر شده آفاق هر هفت آسمان‌‌ 3950