English    Türkçe    فارسی   

1
3951-3960

  • خویشتن آراسته از بهر او ** خود و را پروای غیر دوست کو
  • آن چنان پر گشته از اجلال حق ** که در او هم ره نیابد آل حق‌‌
  • لا یسع فینا نبی مرسل ** و الملک و الروح ایضا فاعقلوا
  • گفت ما زاغیم همچون زاغ نه ** مست صباغیم مست باغ نه‌‌
  • چون که مخزنهای افلاک و عقول ** چون خسی آمد بر چشم رسول‌‌ 3955
  • پس چه باشد مکه و شام و عراق ** که نماید او نبرد و اشتیاق‌‌
  • آن گمان بر وی ضمیر بد کند ** که قیاس از جهل و حرص خود کند
  • آبگینه‌‌ی زرد چون سازی نقاب ** زرد بینی جمله نور آفتاب‌‌
  • بشکن آن شیشه‌‌ی کبود و زرد را ** تا شناسی گرد را و مرد را
  • گرد فارس گرد سر افراشته ** گرد را تو مرد حق پنداشته‌‌ 3960