English    Türkçe    فارسی   

1
535-544

  • چون زنی از کار بد شد روی زرد ** مسخ کرد او را خدا و زهره کرد 535
  • عورتی را زهره کردن مسخ بود ** خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود
  • روح می‌‌بردت سوی چرخ برین ** سوی آب و گل شدی در اسفلین‌‌
  • خویشتن را مسخ کردی زین سفول ** ز آن وجودی که بد آن رشک عقول‌‌
  • پس ببین کین مسخ کردن چون بود ** پیش آن مسخ این به غایت دون بود
  • اسب همت سوی اختر تاختی ** آدم مسجود را نشناختی‌‌ 540
  • آخر آدم زاده‌‌ای ای ناخلف ** چند پنداری تو پستی را شرف‌‌
  • چند گویی من بگیرم عالمی ** این جهان را پر کنم از خود همی‌‌
  • گر جهان پر برف گردد سربه‌‌سر ** تاب خور بگدازدش با یک نظر
  • وزر او و صد وزیر و صد هزار ** نیست گرداند خدا از یک شرار