English    Türkçe    فارسی   

1
60-69

  • لیک گفتی گر چه می‌‌دانم سرت ** زود هم پیدا کنش بر ظاهرت‌‌ 60
  • چون بر آورد از میان جان خروش ** اندر آمد بحر بخشایش به جوش‌‌
  • در میان گریه خوابش در ربود ** دید در خواب او که پیری رو نمود
  • گفت ای شه مژده حاجاتت رواست ** گر غریبی آیدت فردا ز ماست‌‌
  • چون که آید او حکیمی حاذق است ** صادقش دان که امین و صادق است‌‌
  • در علاجش سحر مطلق را ببین ** در مزاجش قدرت حق را ببین‌‌ 65
  • چون رسید آن وعده‌‌گاه و روز شد ** آفتاب از شرق، اختر سوز شد
  • بود اندر منظره شه منتظر ** تا ببیند آن چه بنمودند سر
  • دید شخصی فاضلی پر مایه‌‌ای ** آفتابی در میان سایه‌‌ای‌‌
  • می‌‌رسید از دور مانند هلال ** نیست بود و هست بر شکل خیال‌‌