English    Türkçe    فارسی   

1
867-876

  • کوه طور از نور موسی شد به رقص ** صوفی کامل شد و رست او ز نقص‌‌
  • چه عجب گر کوه صوفی شد عزیز ** جسم موسی از کلوخی بود نیز
  • طنز و انکار کردن پادشاه جهود و قبول نکردن نصیحت خاصان خویش‌‌
  • این عجایب دید آن شاه جهود ** جز که طنز و جز که انکارش نبود
  • ناصحان گفتند از حد مگذران ** مرکب استیزه را چندین مران‌‌ 870
  • ناصحان را دست بست و بند کرد ** ظلم را پیوند در پیوند کرد
  • بانگ آمد کار چون اینجا رسید ** پای دار ای سگ که قهر ما رسید
  • بعد از آن آتش چهل گز بر فروخت ** حلقه گشت و آن جهودان را بسوخت‌‌
  • اصل ایشان بود آتش ابتدا ** سوی اصل خویش رفتند انتها
  • هم ز آتش زاده بودند آن فریق ** جزوها را سوی کل باشد طریق‌‌ 875
  • آتشی بودند مومن سوز و بس ** سوخت خود را آتش ایشان چو خس‌‌