English    Türkçe    فارسی   

1
935-944

  • پس اشارتهای اسرارت دهد ** بار بر دارد ز تو کارت دهد 935
  • حاملی محمول گرداند ترا ** قابلی مقبول گرداند ترا
  • قابل امر ویی قایل شوی ** وصل جویی بعد از آن واصل شوی‌‌
  • سعی شکر نعمتش قدرت بود ** جبر تو انکار آن نعمت بود
  • شکر قدرت قدرتت افزون کند ** جبر نعمت از کفت بیرون کند
  • جبر تو خفتن بود در ره مخسب ** تا نبینی آن در و درگه مخسب‌‌ 940
  • هان مخسب ای جبری بی‌‌اعتبار ** جز به زیر آن درخت میوه‌‌دار
  • تا که شاخ افشان کند هر لحظه باد ** بر سر خفته بریزد نقل و زاد
  • جبر و خفتن در میان ره زنان ** مرغ بی‌‌هنگام کی یابد امان‌‌
  • ور اشارتهاش را بینی زنی ** مرد پنداری و چون بینی زنی‌‌