English    Türkçe    فارسی   

1
981-990

  • مکر آن باشد که زندان حفره کرد ** آن که حفره بست آن مکری ست سرد
  • این جهان زندان و ما زندانیان ** حفره کن زندان و خود را وارهان‌‌
  • چیست دنیا از خدا غافل بدن ** نی قماش و نقره و میزان و زن‌‌
  • مال را کز بهر دین باشی حمول ** نعم مال صالح خواندش رسول‌‌
  • آب در کشتی هلاک کشتی است ** آب اندر زیر کشتی پشتی است‌‌ 985
  • چون که مال و ملک را از دل براند ** ز آن سلیمان خویش جز مسکین نخواند
  • کوزه‌‌ی سر بسته اندر آب زفت ** از دل پر باد فوق آب رفت‌‌
  • باد درویشی چو در باطن بود ** بر سر آب جهان ساکن بود
  • گر چه جمله‌‌ی این جهان ملک وی است ** ملک در چشم دل او لا شی است‌‌
  • پس دهان دل ببند و مهر کن ** پر کنش از باد کبر من لدن‌‌ 990