English    Türkçe    فارسی   

2
3157-3166

  • من اگر هولم مخنث دان مرا ** همچو اشتر بر نشین می‏ران مرا
  • صورت مردان و معنی این چنین ** از برون آدم درون دیو لعین‏
  • آن دهل را مانی ای زفت چو عاد ** که بر او آن شاخ را می‏کوفت باد
  • روبهی اشکار خود را باد داد ** بهر طبلی همچو خیک پر ز باد 3160
  • چون ندید اندر دهل او فربهی ** گفت خوکی به ازین خیک تهی‏
  • روبهان ترسند ز آواز دهل ** عاقلش چندان زند که لا تقل‏
  • قصه‏ی تیر اندازی و ترسیدن او از سواری که در بیشه می‏رفت‏
  • یک سواری با سلاح و بس مهیب ** می‏شد اندر بیشه بر اسبی نجیب‏
  • تیر اندازی به حکم او را بدید ** پس ز خوف او کمان را در کشید
  • تا زند تیری سوارش بانگ زد ** من ضعیفم گر چه زفت استم جسد 3165
  • هان و هان منگر تو در زفتی من ** که کمم در وقت جنگ از پیر زن‏