English    Türkçe    فارسی   

2
3398-3407

  • آن خبیث از شیخ می‏لایید ژاژ ** کژنگر باشد همیشه عقل کاژ
  • که منش دیدم میان مجلسی ** او ز تقوی عاری است و مفلسی‏
  • ور که باور نیستت خیز امشبان ** تا ببینی فسق شیخت را عیان‏ 3400
  • شب ببردش بر سر یک روزنی ** گفت بنگر فسق و عشرت کردنی‏
  • بنگر آن سالوس روز و فسق شب ** روز همچون مصطفی شب بو لهب‏
  • روز عبد الله او را گشته نام ** شب نعوذ بالله و در دست جام‏
  • دید شیشه در کف آن پیر پر ** گفت شیخا مر ترا هم هست غر
  • تو نمی‏گفتی که در جام شراب ** دیو می‏میزد شتابان ناشتاب‏ 3405
  • گفت جامم را چنان پر کرده‏اند ** کاندر او اندر نگنجد یک سپند
  • بنگر اینجا هیچ گنجد ذره‏ای ** این سخن را کژ شنیده غره‏ای‏