English    Türkçe    فارسی   

2
3753-3762

  • لکلک ایشان که لک لک می‏زند ** آتش توحید در شک می‏زند
  • و آن کبوترشان ز بازان نشکهد ** باز سر پیش کبوترشان نهد
  • بلبل ایشان که حالت آرد او ** در درون خویش گلشن دارد او 3755
  • طوطی ایشان ز قند آزاد بود ** کز درون قند ابد رویش نمود
  • پای طاوسان ایشان در نظر ** بهتر از طاوس پران دگر
  • منطق الطیران خاقانی صداست ** منطق الطیر سلیمانی کجاست‏
  • تو چه دانی بانگ مرغان را همی ** چون ندیده‏ستی سلیمان را دمی‏
  • پر آن مرغی که بانگش مطرب است ** از برون مشرق است و مغرب است‏ 3760
  • هر یک آهنگش ز کرسی تاثری است ** وز ثری تا عرش در کر و فری است‏
  • مرغ کاو بی‏این سلیمان می‏رود ** عاشق ظلمت چو خفاشی بود