English    Türkçe    فارسی   

2
413-422

  • با ازل خوش با اجل خوش شاد کام ** فارغ از تشنیع و گفت خاص و عام‏
  • آن که جان در روی او خندد چو قند ** از ترش رویی خلقش چه گزند
  • آن که جان بوسه دهد بر چشم او ** کی خورد غم از فلک وز خشم او 415
  • در شب مهتاب مه را بر سماک ** از سگان و عوعو ایشان چه باک‏
  • سگ وظیفه‏ی خود به جا می‏آورد ** مه وظیفه‏ی خود به رخ می‏گسترد
  • کارک خود می‏گزارد هر کسی ** آب نگذارد صفا بهر خسی‏
  • خس خسانه می‏رود بر روی آب ** آب صافی می‏رود بی‏اضطراب‏
  • مصطفی مه می‏شکافد نیم شب ** ژاژ می‏خاید ز کینه بو لهب‏ 420
  • آن مسیحا مرده زنده می‏کند ** و آن جهود از خشم سبلت می‏کند
  • بانگ سگ هرگز رسد در گوش ماه ** خاصه ماهی کاو بود خاص اله‏