English    Türkçe    فارسی   

2
469-478

  • گر مرا روزی بدی اندر جهان ** خود چه کاراستی مرا با مردگان‏
  • این سزای آن که یابد آب صاف ** همچو خر در جو بمیزد از گزاف‏ 470
  • گر بداند قیمت آن جوی خر ** او بجای پا نهد در جوی سر
  • او بیابد آن چنان پیغمبری ** میر آبی زندگانی پروری‏
  • چون نمیرد پیش او کز امر کن ** ای امیر آب ما را زنده کن‏
  • هین سگ نفس ترا زنده مخواه ** کاو عدوی جان تست از دیرگاه‏
  • خاک بر سر استخوانی را که آن ** مانع این سگ بود از صید جان‏ 475
  • سگ نه‏ای بر استخوان چون عاشقی ** دیوچه‏وار از چه بر خون عاشقی‏
  • آن چه چشم است آن که بیناییش نیست ** ز امتحانها جز که رسواییش نیست‏
  • سهو باشد ظنها را گاه گاه ** این چه ظن است این که کور آمد ز راه‏