English    Türkçe    فارسی   

2
996-1005

  • یک زمان بی‏کار نتوانی نشست ** تا بدی یا نیکیی از تو نجست‏
  • این تقاضاهای کار از بهر آن ** شد موکل تا شود سرت عیان‏
  • پس کلابه‏ی تن کجا ساکن شود ** چون سر رشته‏ی ضمیرش می‏کشد
  • تاسه‏ی تو شد نشان آن کشش ** بر تو بی‏کاری بود چون جان کنش‏
  • این جهان و آن جهان زاید ابد ** هر سبب مادر اثر از وی ولد 1000
  • چون اثر زایید آن هم شد سبب ** تا بزاید او اثرهای عجب‏
  • این سببها نسل بر نسل است لیک ** دیده‏ای باید منور نیک نیک‏
  • شاه با او در سخن اینجا رسید ** یا بدید از وی نشانی یا ندید
  • گر بدید آن شاه جویا دور نیست ** لیک ما را ذکر آن دستور نیست‏
  • چون ز گرمابه بیامد آن غلام ** سوی خویشش خواند آن شاه و همام‏ 1005