English    Türkçe    فارسی   

3
1433-1442

  • هست صوفی صفاجو ابن وقت ** وقت را همچون پدر بگرفته سخت
  • هست صافی غرق عشق ذوالجلال ** ابن کس نه فارغ از اوقات و حال
  • غرقه‌ی نوری که او لم یولدست ** لم یلد لم یولد آن ایزدست 1435
  • رو چنین عشقی بجو گر زنده‌ای ** ورنه وقت مختلف را بنده‌ای
  • منگر اندر نقش زشت و خوب خویش ** بنگر اندر عشق و در مطلوب خویش
  • منگر آنک تو حقیری یا ضعیف ** بنگر اندر همت خود ای شریف
  • تو به هر حالی که باشی می‌طلب ** آب می‌جو دایما ای خشک‌لب
  • کان لب خشکت گواهی می‌دهد ** کو بخر بر سر منبع رسد 1440
  • خشکی لب هست پیغامی ز آب ** که بمات آرد یقین این اضطراب
  • کین طلب‌کاری مبارک جنبشیست ** این طلب در راه حق مانع کشیست