English    Türkçe    فارسی   

3
145-154

  • اندر افتادند چون گرگان مست ** پاک خوردندش فرو شستند دست 145
  • آن یکی همره نخورد و پند داد ** که حدیث آن فقیرش بود یاد
  • از کبابش مانع آمد آن سخن ** بخت نو بخشد ترا عقل کهن
  • پس بیفتادند و خفتند آن همه ** وان گرسنه چون شبان اندر رمه
  • دید پیلی سهمناکی می‌رسید ** اولا آمد سوی حارس دوید
  • بوی می‌کرد آن دهانش را سه بار ** هیچ بویی زو نیامد ناگوار 150
  • چند باری گرد او گشت و برفت ** مر ورا نازرد آن شه‌پیل زفت
  • مر لب هر خفته‌ای را بوی کرد ** بوی می‌آمد ورا زان خفته مرد
  • از کباب پیل‌زاده خورده بود ** بر درانید و بکشتش پیل زود
  • در زمان او یک بیک را زان گروه ** می‌درانید و نبودش زان شکوه