English    Türkçe    فارسی   

3
1732-1741

  • روز در خوابی مگو کین خواب نیست ** سایه فرعست اصل جز مهتاب نیست
  • خواب و بیداریت آن دان ای عضد ** که ببیند خفته کو در خواب شد
  • او گمان برده که این دم خفته‌ام ** بی‌خبر زان کوست درخواب دوم
  • هاون گردون اگر صد بارشان ** خرد کوبد اندرین گلزارشان 1735
  • اصل این ترکیب را چون دیده‌اند ** از فروع وهم کم ترسیده‌اند
  • سایه‌ی خود را ز خود دانسته‌اند ** چابک و چست و گش و بر جسته‌اند
  • کوزه‌گر گر کوزه‌ای را بشکند ** چون بخواهد باز خود قایم کند
  • کور را هر گام باشد ترس چاه ** با هزاران ترس می‌آید براه
  • مرد بینا دید عرض راه را ** پس بداند او مغاک و چاه را 1740
  • پا و زانواش نلرزد هر دمی ** رو ترش کی دارد او از هر غمی