English    Türkçe    فارسی   

3
1750-1759

  • گفت چشم من ز تو روشن‌ترست ** بعد از آن هم از بلندی ناظرست 1750
  • چون برآیم بر سرکوه بلند ** آخر عقبه ببینم هوشمند
  • پس همه پستی و بالایی راه ** دیده‌ام را وا نماید هم اله
  • هر قدم من از سر بینش نهم ** از عثار و اوفتادن وا رهم
  • تو ببینی پیش خود یک دو سه گام ** دانه بینی و نبینی رنج دام
  • یستوی الاعمی لدیکم والبصیر ** فی المقام و النزول والمسیر 1755
  • چون جنین را در شکم حق جان دهد ** جذب اجزا در مزاج او نهد
  • از خورش او جذب اجزا می‌کند ** تار و پود جسم خود را می‌تند
  • تا چهل سالش بجذب جزوها ** حق حریصش کرده باشد در نما
  • جذب اجزا روح را تعلیم کرد ** چون نداند جذب اجزا شاه فرد