English    Türkçe    فارسی   

3
1946-1955

  • در سفر معظم مرادش آن بدی ** که دمی بر بنده‌ی خاصی زدی
  • این همی‌گفتی چو می‌رفتی براه ** کن قرین خاصگانم ای اله
  • یا رب آنها راکه بشناسد دلم ** بنده و بسته‌میان ومجملم
  • و آنک نشناسم تو ای یزدان جان ** بر من محجوبشان کن مهربان
  • حضرتش گفتی که ای صدر مهین ** این چه عشقست و چه استسقاست این 1950
  • مهر من داری چه می‌جویی دگر ** چون خدا با تست چون جویی بشر
  • او بگفتی یا رب ای دانای راز ** تو گشودی در دلم راه نیاز
  • درمیان بحر اگر بنشسته‌ام ** طمع در آب سبو هم بسته‌ام
  • همچو داودم نود نعجه مراست ** طمع در نعجه‌ی حریفم هم بخاست
  • حرص اندر عشق تو فخرست و جاه ** حرص اندر غیر تو ننگ و تباه 1955