English    Türkçe    فارسی   

3
1977-1986

  • از ره و منزل ز کوتاه و دراز ** دل چه داند کوست مست دل‌نواز
  • آن دراز و کوته اوصاف تنست ** رفتن ارواح دیگر رفتنست
  • تو سفرکردی ز نطفه تا بعقل ** نه بگامی بود نه منزل نه نقل
  • سیر جان بی چون بود در دور و دیر ** جسم ما از جان بیاموزید سیر 1980
  • سیر جسمانه رها کرد او کنون ** می‌رود بی‌چون نهان در شکل چون
  • گفت روزی می‌شدم مشتاق‌وار ** تا ببینم در بشر انوار یار
  • تا ببینم قلزمی در قطره‌ای ** آفتابی درج اندر ذره‌ای
  • چون رسیدم سوی یک ساحل بگام ** بود بیگه گشته روز و وقت شام
  • نمودن مثال هفت شمع سوی ساحل
  • هفت شمع از دور دیدم ناگهان ** اندر آن ساحل شتابیدم بدان 1985
  • نور شعله‌ی هر یکی شمعی از آن ** بر شده خوش تا عنان آسمان