English    Türkçe    فارسی   

3
1982-1991

  • گفت روزی می‌شدم مشتاق‌وار ** تا ببینم در بشر انوار یار
  • تا ببینم قلزمی در قطره‌ای ** آفتابی درج اندر ذره‌ای
  • چون رسیدم سوی یک ساحل بگام ** بود بیگه گشته روز و وقت شام
  • نمودن مثال هفت شمع سوی ساحل
  • هفت شمع از دور دیدم ناگهان ** اندر آن ساحل شتابیدم بدان 1985
  • نور شعله‌ی هر یکی شمعی از آن ** بر شده خوش تا عنان آسمان
  • خیره گشتم خیرگی هم خیره گشت ** موج حیرت عقل را از سر گذشت
  • این چگونه شمعها افروختست ** کین دو دیده‌ی خلق ازینها دوختست
  • خلق جویان چراغی گشته بود ** پیش آن شمعی که بر مه می‌فزود
  • چشم‌بندی بد عجب بر دیده‌ها ** بندشان می‌کرد یهدی من یشا 1990
  • شدن آن هفت شمع بر مثال یک شمع
  • باز می‌دیدم که می‌شد هفت یک ** می‌شکافد نور او جیب فلک