English    Türkçe    فارسی   

3
1994-2003

  • آنک یک دیدن کند ادارک آن ** سالها نتوان نمودن از زبان
  • آنک یک دم بیندش ادراک هوش ** سالها نتوان شنودن آن بگوش 1995
  • چونک پایانی ندارد رو الیک ** زانک لا احصی ثناء ما علیک
  • پیشتر رفتم دوان کان شمعها ** تا چه چیزست از نشان کبریا
  • می‌شدم بی خویش و مدهوش و خراب ** تا بیفتادم ز تعجیل و شتاب
  • ساعتی بی‌هوش و بی‌عقل اندرین ** اوفتادم بر سر خاک زمین
  • باز با هوش آمدم برخاستم ** در روش گویی نه سر نه پاستم 2000
  • نمودن آن شمعها در نظر هفت مرد
  • هفت شمع اندر نظر شد هفت مرد ** نورشان می‌شد به سقف لاژورد
  • پیش آن انوار نور روز درد ** از صلابت نورها را می‌سترد
  • باز شدن آن شمعها هفت درخت
  • باز هر یک مرد شد شکل درخت ** چشمم از سبزی ایشان نیکبخت