English    Türkçe    فارسی   

3
1998-2007

  • می‌شدم بی خویش و مدهوش و خراب ** تا بیفتادم ز تعجیل و شتاب
  • ساعتی بی‌هوش و بی‌عقل اندرین ** اوفتادم بر سر خاک زمین
  • باز با هوش آمدم برخاستم ** در روش گویی نه سر نه پاستم 2000
  • نمودن آن شمعها در نظر هفت مرد
  • هفت شمع اندر نظر شد هفت مرد ** نورشان می‌شد به سقف لاژورد
  • پیش آن انوار نور روز درد ** از صلابت نورها را می‌سترد
  • باز شدن آن شمعها هفت درخت
  • باز هر یک مرد شد شکل درخت ** چشمم از سبزی ایشان نیکبخت
  • زانبهی برگ پیدا نیست شاخ ** برگ هم گم گشته از میوه‌ی فراخ
  • هر درختی شاخ بر سدره زده ** سدره چه بود از خلا بیرون شده 2005
  • بیخ هر یک رفته در قعر زمین ** زیرتر از گاو و ماهی بد یقین
  • بیخشان از شاخ خندان‌روی‌تر ** عقل از آن اشکالشان زیر و زبر