English    Türkçe    فارسی   

3
2065-2074

  • گفتم آری لیک یک ساعت که من ** مشکلاتی دارم از دور زمن 2065
  • تا شود آن حل به صحبتهای پاک ** که به صحبت روید انگوری ز خاک
  • دانه‌ی پرمغز با خاک دژم ** خلوتی و صحبتی کرد از کرم
  • خویشتن در خاک کلی محو کرد ** تا نماندش رنگ و بو و سرخ و زرد
  • از پس آن محو قبض او نماند ** پرگشاد و بسط شد مرکب براند
  • پیش اصل خویش چون بی‌خویش شد ** رفت صورت جلوه‌ی معنیش شد 2070
  • سر چنین کردند هین فرمان تراست ** تف دل از سر چنین کردن بخاست
  • ساعتی با آن گروه مجتبی ** چون مراقب گشتم و از خود جدا
  • هم در آن ساعت ز ساعت رست جان ** زانک ساعت پیر گرداند جوان
  • جمله تلوینها ز ساعت خاستست ** رست از تلوین که از ساعت برست