English    Türkçe    فارسی   

3
2104-2113

  • گر ز دریا آب را بیرون کنی ** بی عوض آن بحر را هامون کنی
  • بیگهست ار نه بگویم حال را ** مدخل اعواض را و ابدال را 2105
  • کان عوضها و آن بدلها بحر را ** از کجا آید ز بعد خرجها
  • صد هزاران جانور زو می‌خورند ** ابرها هم از برونش می‌برند
  • باز دریا آن عوضها می‌کشد ** از کجا دانند اصحاب رشد
  • قصه‌ها آغاز کردیم از شتاب ** ماند بی مخلص درون این کتاب
  • ای ضیاء الحق حسام الدین راد ** که فلک و ارکان چو تو شاهی نزاد 2110
  • تو بنادر آمدی در جان و دل ** ای دل و جان از قدوم تو خجل
  • چند کردم مدح قوم ما مضی ** قصد من زانها تو بودی ز اقتضا
  • خانه‌ی خود را شناسد خود دعا ** تو بنام هر که خواهی کن ثنا