English    Türkçe    فارسی   

3
2335-2344

  • اعتمادش بود بر خواب درست ** در چه و زندان جز آن را می‌نجست 2335
  • ز اعتماد او نبودش هیچ غم ** از غلامی وز ملام و بیش و کم
  • اعتمادی داشت او بر خواب خویش ** که چو شمعی می‌فروزیدش ز پیش
  • چون در افکندند یوسف را به چاه ** بانگ آمد سمع او را از اله
  • که تو روزی شه شوی ای پهلوان ** تا بمالی این جفا در رویشان
  • قایل این بانگ ناید در نظر ** لیک دل بشناخت قایل را ز اثر 2340
  • قوتی و راحتی و مسندی ** در میان جان فتادش زان ندا
  • چاه شد بر وی بدان بانگ جلیل ** گلشن و بزمی چو آتش بر خلیل
  • هر جفا که بعد از آنش می‌رسید ** او بدان قوت بشادی می‌کشید
  • همچنانک ذوق آن بانگ الست ** در دل هر مومنی تا حشر هست