English    Türkçe    فارسی   

3
243-252

  • خیل و فرزندان و قومت را بیار ** در ده ما باش سه ماه و چهار
  • که بهاران خطه‌ی ده خوش بود ** کشت‌زار و لاله‌ی دلکش بود
  • وعده دادی شهری او را دفع حال ** تا بر آمد بعد وعده هشت سال 245
  • او بهر سالی همی‌گفتی که کی ** عزم خواهی کرد کامد ماه دی
  • او بهانه ساختی کامسال‌مان ** از فلان خطه بیامد میهمان
  • سال دیگر گر توانم وا رهید ** از مهمات آن طرف خواهم دوید
  • گفت هستند آن عیالم منتظر ** بهر فرزندان تو ای اهل بر
  • باز هر سالی چو لکلک آمدی ** تا مقیم قبه‌ی شهری شدی 250
  • خواجه هر سالی ز زر و مال خویش ** خرج او کردی گشادی بال خویش
  • آخرین کرت سه ماه آن پهلوان ** خوان نهادش بامدادان و شبان