English    Türkçe    فارسی   

3
2470-2479

  • گر خطا کشتم دیت بر عاقله‌ست ** عاقله‌ی جانم تو بودی از الست 2470
  • سنگ می‌ندهد به استغفار در ** این بود انصاف نفس ای جان حر
  • برون رفتن به سوی آن درخت
  • چون برون رفتند سوی آن درخت ** گفت دستش را سپس بندید سخت
  • تا گناه و جرم او پیدا کنم ** تا لوای عدل بر صحرا زنم
  • گفت ای سگ جد او را کشته‌ای ** تو غلامی خواجه زین رو گشته‌ای
  • خواجه را کشتی و بردی مال او ** کرد یزدان آشکارا حال او 2475
  • آن زنت او را کنیزک بوده است ** با همین خواجه جفا بنموده است
  • هر چه زو زایید ماده یا که نر ** ملک وارث باشد آنها سر بسر
  • تو غلامی کسب و کارت ملک اوست ** شرع جستی شرع بستان رو نکوست
  • خواجه را کشتی باستم زار زار ** هم برینجا خواجه گویان زینهار