English    Türkçe    فارسی   

3
2548-2557

  • نفس اژدرهاست با صد زور و فن ** روی شیخ او را زمرد دیده کن
  • گر تو صاحب گاو را خواهی زبون ** چون خران سیخش کن آن سو ای حرون
  • چون به نزدیک ولی الله شود ** آن زبان صد گزش کوته شود 2550
  • صد زبان و هر زبانش صد لغت ** زرق و دستانش نیاید در صفت
  • مدعی گاو نفس آمد فصیح ** صد هزاران حجت آرد ناصحیح
  • شهر را بفریبد الا شاه را ** ره نتاند زد شه آگاه را
  • نفس را تسبیح و مصحف در یمین ** خنجر و شمشیر اندر آستین
  • مصحف و سالوس او باور مکن ** خویش با او هم‌سر و هم‌سر مکن 2555
  • سوی حوضت آورد بهر وضو ** واندر اندازد ترا در قعر او
  • عقل نورانی و نیکو طالبست ** نفس ظلمانی برو چون غالبست