English    Türkçe    فارسی   

3
2551-2560

  • صد زبان و هر زبانش صد لغت ** زرق و دستانش نیاید در صفت
  • مدعی گاو نفس آمد فصیح ** صد هزاران حجت آرد ناصحیح
  • شهر را بفریبد الا شاه را ** ره نتاند زد شه آگاه را
  • نفس را تسبیح و مصحف در یمین ** خنجر و شمشیر اندر آستین
  • مصحف و سالوس او باور مکن ** خویش با او هم‌سر و هم‌سر مکن 2555
  • سوی حوضت آورد بهر وضو ** واندر اندازد ترا در قعر او
  • عقل نورانی و نیکو طالبست ** نفس ظلمانی برو چون غالبست
  • زانک او در خانه عقل تو غریب ** بر در خود سگ بود شیر مهیب
  • باش تا شیران سوی بیشه روند ** وین سگان کور آنجا بگروند
  • مکر نفس و تن نداند عام شهر ** او نگردد جز بوحی القلب قهر 2560