English    Türkçe    فارسی   

3
2560-2569

  • مکر نفس و تن نداند عام شهر ** او نگردد جز بوحی القلب قهر 2560
  • هر که جنس اوست یار او شود ** جز مگر داود کان شیخت بود
  • کو مبدل گشت و جنس تن نماند ** هر که را حق در مقام دل نشاند
  • خلق جمله علتی‌اند از کمین ** یار علت می‌شود علت یقین
  • هر خسی دعوی داودی کند ** هر که بی تمییز کف در وی زند
  • از صیادی بشنود آواز طیر ** مرغ ابله می‌کند آن سوی سیر 2565
  • نقد را از نقل نشناسد غویست ** هین ازو بگریز اگر چه معنویست
  • رسته و بر بسته پیش او یکیست ** گر یقین دعوی کند او در شکیست
  • این چنین کس گر ذکی مطلقست ** چونش این تمییز نبود احمقست
  • هین ازو بگریز چون آهو ز شیر ** سوی او مشتاق ای دانا دلیر
  • گریختن عیسی علیه السلام فراز کوه از احمقان