English    Türkçe    فارسی   

3
2624-2633

  • با چنین گبزی و هفت اندام زفت ** از شکاف در برون جستند و رفت
  • راه مرگ خلق ناپیدا رهیست ** در نظر ناید که آن بی‌جا رهیست 2625
  • نک پیاپی کاروانها مقتفی ** زین شکاف در که هست آن مختفی
  • بر در ار جویی نیابی آن شکاف ** سخت ناپیدا و زو چندین زفاف
  • شرح آن کور دوربین و آن کر تیزشنو و آن برهنه دراز دامن
  • کر امل را دان که مرگ ما شنید ** مرگ خود نشنید و نقل خود ندید
  • حرص نابیناست بیند مو بمو ** عیب خلقان و بگوید کو بکو
  • عیب خود یک ذره چشم کور او ** می‌نبیند گرچه هست او عیب‌جو 2630
  • عور می‌ترسد که دامانش برند ** دامن مرد برهنه چون درند
  • مرد دنیا مفلس است و ترسناک ** هیچ او را نیست از دزدانش باک
  • او برهنه آمد و عریان رود ** وز غم دزدش جگر خون می‌شود