English    Türkçe    فارسی   

3
2642-2651

  • همچنان لرزانی این عالمان ** که بودشان عقل و علم این جهان
  • از پی این عاقلان ذو فنون ** گفت ایزد در نبی لا یعلمون
  • هر یکی ترسان ز دزدی کسی ** خویشتن را علم پندارد بسی
  • گوید او که روزگارم می‌برند ** خود ندارد روزگار سودمند 2645
  • گوید از کارم بر آوردند خلق ** غرق بی‌کاریست جانش تابه حلق
  • عور ترسان که منم دامن کشان ** چون رهانم دامن از چنگالشان
  • صد هزاران فضل داند از علوم ** جان خود را می‌نداند آن ظلوم
  • داند او خاصیت هر جوهری ** در بیان جوهر خود چون خری
  • که همی‌دانم یجوز و لایجوز ** خود ندانی تو یجوزی یا عجوز 2650
  • این روا و آن ناروا دانی ولیک ** تو روا یا ناروایی بین تو نیک