English    Türkçe    فارسی   

3
270-279

  • آن بز کوهی دود که دام کو ** چون بتازد دامش افتد در گلو 270
  • آنک می‌گفتی که کو اینک ببین ** دشت می‌دیدی نمی‌دیدی کمین
  • بی کمین و دام و صیاد ای عیار ** دنبه کی باشد میان کشت‌زار
  • آنک گستاخ آمدند اندر زمین ** استخوان و کله‌هاشان را ببین
  • چون به گورستان روی ای مرتضا ** استخوانشان را بپرس از ما مضی
  • تا بظاهر بینی آن مستان کور ** چون فرو رفتند در چاه غرور 275
  • چشم اگر داری تو کورانه میا ** ور نداری چشم دست آور عصا
  • آن عصای حزم و استدلال را ** چون نداری دید می‌کن پیشوا
  • ور عصای حزم و استدلال نیست ** بی عصاکش بر سر هر ره مه‌ایست
  • گام زان سان نه که نابینا نهد ** تا که پا از چاه و از سگ وا رهد