English    Türkçe    فارسی   

3
274-283

  • چون به گورستان روی ای مرتضا ** استخوانشان را بپرس از ما مضی
  • تا بظاهر بینی آن مستان کور ** چون فرو رفتند در چاه غرور 275
  • چشم اگر داری تو کورانه میا ** ور نداری چشم دست آور عصا
  • آن عصای حزم و استدلال را ** چون نداری دید می‌کن پیشوا
  • ور عصای حزم و استدلال نیست ** بی عصاکش بر سر هر ره مه‌ایست
  • گام زان سان نه که نابینا نهد ** تا که پا از چاه و از سگ وا رهد
  • لرز لرزان و بترس و احتیاط ** می‌نهد پا تا نیفتد در خباط 280
  • ای ز دودی جسته در ناری شده ** لقمه جسته لقمه‌ی ماری شده
  • قصه‌ی اهل سبا و طاغی کردن نعمت ایشان را و در رسیدن شومی طغیان و کفران در ایشان و بیان فضیلت شکر و وفا
  • تو نخواندی قصه‌ی اهل سبا ** یا بخواندی و ندیدی جز صدا
  • از صدا آن کوه خود آگاه نیست ** سوی معنی هوش که را راه نیست