English    Türkçe    فارسی   

3
2940-2949

  • وانگهی بنمودشان یک روز هم ** که به تن باز آمد ارواح از عدم 2940
  • چون نباشد روز و شب یا ماه و سال ** کی بود سیری و پیری و ملال
  • در گلستان عدم چون بی‌خودیست ** مستی از سغراق لطف ایزدیست
  • لم یذق لم یدر هر کس کو نخورد ** کی بوهم آرد جعل انفاس ورد
  • نیست موهوم ار بدی موهوم آن ** همچو موهومان شدی معدوم آن
  • دوزخ اندر وهم چون آرد بهشت ** هیچ تابد روی خوب از خوک زشت 2945
  • هین گلوی خود مبر هان ای مهان ** این‌چنین لقمه رسیده تا دهان
  • راههای صعب پایان برده‌ایم ** ره بر اهل خویش آسان کرده‌ایم
  • مکرر کردن قوم اعتراض ترجیه بر انبیا علیهم‌السلام
  • قوم گفتند از شما سعد خودیت ** نحس مایید و ضدیت و مرتدیت
  • جان ما فارغ بد از اندیشه‌ها ** در غم افکندید ما را و عنا